سوگند هوراسفرمالیسمهنر در مقام فرمفرمالیسم(صورتگرایی)، مانند نظریه ی بیانی هنر، همچون واکنشی در برابر نظریه های باز نمودی هنر پدیدار گشت، و نیز همانند نظریه ی بیانی هنر، موجب بروز دگرگونیهای شگرفی در کار بست هنری شد. کاربست های هنری ای پیوند وثیقی با ظهور فرمالیسم داشتند، تحولاتی در نقاشی و پیکره تراشی بودند که با عنوان هنر مدرن یا مدرنیسم شناخته شده اند. این هنر، کیک کوبیسم و مینیمالیسم(کمینه گرایی ) را نیز شامل می شود، به سوی تجرید می گراید. هنرمندان مدرن از تصویرگری پرهیز داشتند، و نقاشی های خود را با استفاده از اَشکالی، که اغلب فاقد جنبه ی بازنمایی بودند، نه به کمک گستره هایی از رنگ پدید می آوردند.هدف آنان صرفاً این نبود که ظواهر محسوس جهان را تصویر کنند، بلکه اغلب تصاویری می ساختند که به سبب نظام بصری، فرم(صورت)، و طراحی خیره کننده در خور توجه بود. بی شک، یکی از علل مهم تطور این گونه از هنر مدرن ظهور هنر عکاسی بود. عکاسی این امکان را فراهم ساخت تا بتوان تصاویری با واقع نمایی چشمگیر، به آسانی و ارزان، تولید کرد. خانواده ها دیگر نمی توانستند، به سادگی و بدون صرف زمان و هزینه فراوان، چهره نگاره هایی از خود داشته باشد. تا اواخر سده ی نوزدهم و اوایل سده ی بیستم، چنین می نمود که دیگر عکاسی نقاشی را به مثابه ی هنری تقلیدگر از دور خارج کرده باشد. هنرمندان ناگزیر بودند که برای بقای خویش حرفه ی تازه ای،یا دست کم، سبک جدیدی بیابند. تجرید یکی از شیوه هایی بود که هنرمندان برای سازگاری با شرایط متغیر آن روزگار برگزیدهاند.از آغاز سده ی بیستم به این سو، روز به روز نقاشان بیشتری به خلق نقاشی هایی غیر عینی، که در اصل به جای دلالت به طبیعت،به تبیین رویه ی نقاشی می پرداخت،رو می آورند. دیگ, ...ادامه مطلب