گزارش به ش

ساخت وبلاگ

۳۳۱.تبدیل گزارش به شعر
کوهن در کتاب ساختار زبان شاعرانه مثال زده است که اگر خبری از روزنامه را همچون شعری آزاد تقطیع ،کنیم واژگان بار و معنای اخباری خود را از دست میدهند و «معنایی» - شاعرانه مییابند دیروز در بزرگراه /هفتم یک سواری که با سرعت صد میراند با درختی تصادف کرد و چهار سرنشین آن همه کشته شدند ۱۱ در این بازی زبانی «تازه حادثه تبدیل به یک تراژدی» «نمونه شده :است واژه ی دیروز معنای تازه ای یافته است و به رشته ای از دیروزهای ،محتمل به زمانی فراتر و مهمتر از یک روز خاص تبدیل شده .است بزرگراه هفتم محل رخداد فاجعه و ظهور تقدیر شده است، تصادف کرد» و «کشته شدند چونان کنشهای تراژیک نمایان شده.اند عدم توضیح بیشتر، لحن بی تفاوت خبر به «شعر» معنایی مبهم و رازآمیز داده اند درخت شاید همچون حضور واقعیتش به چیزی ،رمز،آمیز ابزار تقدیر و ،نیستی بدل شده .است خبر کشته شدند معنایی ژرفتر و درد بارتر از یک خبر ساده ی روزنامه یافته است پس رشته ای از واژگان که همنشینی آنان به گونه ای تعمدی محصول همآوایی واج شناسیک و بر اساس قاعده های شاعرانه و ادبی نبوده است در بنیان دو) بازی متفاوت زبانی توانسته حالت یک شعر را به خود .بگیرد در بیان روزنامه نگارانه زمان و مکان مشخص هستند اما در بیان شاعرانه دیروز بیرون زمان است و بزرگراه معنایی بیش از مکان دارد درخت حضوری نمادین یافته است و در مرکز حادثه ای که به مرگ منجر شده قرار گرفته است. شعر از بیان واقعیت دور شده و به موردی غیر شخصی و تجریدی تبدیل شده است هنگامی که رنه ولک از نورتروپ فرآی انتقاد میکند که بنا به روش تاویل اسطورهای او حتی گزارش یک ماهیگیری ساده در روزی آفتابی نیز میتواند بدل به بیانی از اسطورههایی شود که آب و نور عناصر اصلی آنها هستند از یاد میبرد که راز زبان ،ادبی به ،دقت همین آفرینش «بازی زبانی تازه» است دور شدن از زبان طبیعی و هر روزه تنها به یاری قاعده های واج شناسیک شکل ،نمیگیرد کافی است به قول ویتگنشتاین قانون بازی را عوض کنیم.» شاعری که در نامهای به دوستش از «من» یاد میکند از یک من ،شخصی، تجربی و نشناختنی حرف میزند اما در شعرش این «من» شخصی را دیگر نمیتوان یافت در نامه های ،شاعر، حتی آنجا که او یکسر غرقه در دنیای شاعرانه ی خویش است ،باز کسی

صبح
است آدمی که به جایی میرود سرانجام روز از پس ،روز سفر ،کردم و به اینجا رسیدم امروز خود را اینجا یافتم باران) میبارد یک روز بیسفر پیش رو دارم... یعنی رسیده ام. نامه ی راینر ماریا ریلکه به شاهزاده خانم ماری تاکسیس از ،بایون آخرین روز اکتبر ۱۹۱۲ شبانگاه ۱۲ اما این ضمیر شخصی ،من در هیچ یک از اشعار ریلکه نیست سفر آنجا به معنای نقل مکان زمینی ،نیست باران هرگز باران زمینی نیست ریلکه هرگز در بایون ،نیست شهری ،قدیمی کنار ،پیرنه با نمازخانه ی اعظم مریم مقدس زبان
،شعر زبان معماست .

.
(من)
یاکوبسن بر منش ویژه ی آهنگ و همصدایی ،واژگان چونان سازندگان شعر تاکید داشت و ژنت معتقد است که نکته ی عمده در شعر یا گوهر کلام ،شاعرانه تنها در سویه ی مصنوعی کاربرد واژگان نهفته نیست هر چند این جنبه به زبان شاعرانه یاری بسیار میکند بل به گونه ای «خواندن استوار است که شعر به خواننده تحمیل میکند شکلی از حضور یا به گفته ی پل الوار آشکارگی شاعرانه» اینجا زبان شاعرانه گویی «ساختار» واقعی خود را آشکار میکند ساختار شکلی خاص نیست که با صفات ویژه ی خود تعریف شود بل گونه ای وضعیت ،است شکلی یا درجه ای از حضور و کشش. ۱۴ نظم صوری واژگان یا شکل گیری زبانی ،شعر بسنده نیستند تا ساختار شعری را توضیح دهند، عنصر سوم و تعیین کننده ای که حتی در غیاب دو عنصر دیگر کار میکند حضور و آشکارگی شاعرانه است. به گونه ای ناگهانی سخن بارها تجریدی،تر ژرفتر و پرمعناتر می شود و این نتیجه ی گونه ای رسم) شاعرانه است که پژوهش ساختاری شعر میکوشد تا این راه و رسم را بیابد. نکته مهمترین در این رسم ،شاعرانه کلیت منسجم و یکدست شعر است. زبان هر روزه از این کلیت بی نیاز است چرا که خود بخشی از وضعیتی پیچیده است و معنایش را از آن وضعیت به دست میآورد اما شعر جهانی بسته است جهانی که به گفته ی یاکوبسن، واژگان در آن ارزش در خود دارند بی اشارتی به ،مدلول بی دلالت معنایی، واژه اند و بس؛ و ساختار مرکزی شعر را همین فقدان دلالت معنایی میسازد تو دورف خواندن شعر را همچون پژوهش دائمی و تلاش برای کشف ساختاری مرکزی دانسته است که بر تمامی متن حاکم است و بارت شرح داده است که در شعر ،جدید واژگان گونه ای تداوم صوری می آفرینند که موارد اندیشگر و عاطفی بدون آن اساساً طرح نمیشوند این تداوم همان ساختار مرکزی است. نکته ی دیگر در راه و رسم شاعرانه که به مفهوم وحدت درونی وابسته است مدلول شعر .است. شعر گفتن به معنای آفرینش ساختاری کلامی است که گوهری را در خود پنهان کرده باشد خواه بتوان آن را همخوان با تجربه دانست و خواه نتوان. از این رو، خواندن شعر در حکم تلاش برای یافتن درونمایه ی نهانی و اصلی شعر است

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 24 تاريخ : دوشنبه 14 اسفند 1402 ساعت: 19:15