میتراییک،آلفا،شعر

متن مرتبط با «های» در سایت میتراییک،آلفا،شعر نوشته شده است

قلعه ی امیربهمن خان صمصام السلطنه،یکی از شخصیت های داستان عبد ممدللری

  • خوزستان : اندیکا- شیمبار اسب های نیله - کُمیت چال- چال- نیله برنجی- سهر- سمند- شبدیز..., ...ادامه مطلب

  • تحلیل کالیگرام از جورج هربرت و چند شعرهای کالیگرام دیگر

  • تحلیل شعر شناسی شناختی: جورج هربرتدر اینجا شعری دیده می‌شود که زنجیره‌های کنش آن در الگو بندی شعری، به پیش زمینه تبدیل شده‌اند.نخستین نکته ی قابل توجه درباره ی شعر، چیدمان تصویر نگارانه ی آن است که به صورت بسیار مستقیم، موضوع عنوان شعر را مشخص می‌کند. همچنین در خواندن شعر متوجه خواهید شد که کوتاهی و بلندی سطرها طبق قواعد تقطیع شعری تنظیم نشده‌اند، اما از لحاظ چیدمان دستوری بسیار دقیق هستند. هر بیت شامل الگوی زنجیره ی کنش مشاهده‌ای است که بافت آن به وضوح در شعر نامگذاری می‌شود:بیت اول آفرینش تباه برخاستن آواز خواندن و سطر آخربیت دوم آغاز نحیف یکی شدن حس کردن و دو سطر آخرگرچه جنبه‌های دیگر بسیاری در شعر وجود دارند، تمرکز بررسی ما بر نقش‌ها و الگوهای مشارکان در زنجیره ی کنش است. درون مایه ی بیت‌ها را خارج کردیم تا تقارن دو بیت با یکدیگر مشخص شود. نخستین زنجیره ی کنش، یک گزاره ی پویا درباره ی فرایند آغاز را بازنمایی می‌کند:"خدا، آنکه انسان را آفرید" و روزهای نازک ...آغاز شد". تعجب آور نیست که خدا در اینجا یک کنشگر فعال است که شعر را با" انسان" آغاز می‌کند. انسانی که کنش پذیر و دریافت کننده ی کنش آفرینش است.در بیت پاره ی،" روزهای نازک اندوه من" نیز یک کنش پذیر است که در جایگاه فاعل ظاهر می‌شود. در واقع این نقش به صورت فرایندی مستقل ظاهر شده و "روزهای نازک اندوه" من صرفان نقش مبتدا را ایفا می‌کند. جلوتر این فرد به دلیل بازنمایی دستوری با عبارت ملکی(شمول دریافت کننده)جایگزین می‌شود "و روزهای نازک من"به صورتی مبهم به زندگی شخصی و گذران عمومی عمر دلالت می‌کند. کنش پذیری که "تباه می‌شود" در پاره ی اول به صورت سوم شخص"او"و "انسان" دیده می‌شود و به نوع بشر اشاره دارد.کنش پذیری که در پاره, ...ادامه مطلب

  • از کتاب: کتاب های موسا مرعشی: رضا زاهد

  • خواب در تابستان( رضا زاهد)اى ابرِ عجیبکه شبهای درازبرفراز می شویموسا گفت و صبر کردچون صدای ساعت دوری ِشنیدگفت:بخواب بچه ی بیچاره!او مرکبی به خواب می دیدکه به دنیاییبه کلی خراب میرفتاز آن دورتر ستاره ای بودکه از زورِ خستگی به خواب می رفتموسا بلند گفت:ای ابر سفیدای وکیل زمستاناگر دوباره بیدار شدمکاری خواهم کردکارستان.برقی زد و گریست(رضا زاهد)یک ستاره ی اصلی بودمن که اسم نمی برمبا صورت خیلی زیباعاشق خوبی هم داشتشما که ندیده ایدیک عاشق بی همتاهر چه می گفت ستاره نامفهوم بوداز همان اوّلآخر کار، معلوم بودبعدبس که حرف های بی ربطپشت هم نجوا کردستاره شیوه ی جدیدی پیدا کرداین که هیچ نزد دیگر حرفسفید و سرد شدهمچون برفحالادر تاریکی ی آن بالاکاری به هم ندارندگاهی به جای برفستاره می بارند.رضازاهد: تعطیل شده بودتعطیل شده بودسپیده سر نمی زد و همچنانخفتگان مرده واراشک در لانه ی مارمی باریدندزیرا که زهدان دریده ی شبورق می خورد و نم پس نمی دادمعلوم شد که قابله های عرق ریزاناز تاریکی ی آن زندانفهمیده اندکه روز دیگری در کار نیستآن خفتگانولی همچنانبا تارترین تنبوروِزوِز و قار قار می کردندمثل اندام دردناک وحوشکه زیر بار ساعتِ آخرصدایی از شکستن در غار می کننددنبال خانه ی مرعشی می گشتم خطی از پاسخی همگانی دیدمبه دیواری که در نداشت و زار می زدبا نگارشی سردجایی برای تو دیگر نیستلیلاجِ پیربرگرد..زاهد،رضا.۱۳۹۰.شعر هم تمام می شود،تهران: نشر آوانوشت..زاهد،رضا.۱۳۹۴.کتاب هاب موسا مرعشی. چاپ دوم.تهران: انتشارات آوا نوشت.احمدرضا چگنی(سه شعر)۱تمام دست تو روز استو چهره ات گرمااز عشقاگر به زبان آمدیم فصلی را بایدبرای خود صدا کنیمتصنیف ها را بخوانیمکه دیگر زخم هامان بوی بهار گرفت۲دستی از پشت خوابهاتبر آیینه اتاقتان, ...ادامه مطلب

  • صورت های ذهنی و ابهام آنها(پژوهش روانکاوانه ی هنر)- حرکت اسب: رامین یوسفی

  • هدف نهایی پژوهش روانکاوانه ی هنر، پرده برداشتن از اندیشه‌های ضمنی شالوده ی مضامین ضمنی اثر هنری است. صورت های ذهنی به ویژه در شعر، گذشته از مضامین علنی شان، غالباً مفهومی پنهانی دارند که حتی اگر این مفهوم از همان آغاز بسیار گیرا باشد، همیشه بی درنگ رنگ فهمیده نمی شود. صورت های ذهنی نتیجه ی عمل نسبتاً ناخودآگاهانه ی ابداعند و به طرزی کم و بیش نامحسوس در ذهن خواننده نقش می بندند. صورت های ذهنی پیچیدگی خود را مدیون این واقعیت اند که مفهوم شان تمام یا بی درنگ روشن نمی شود و درکش میسر نمی شود مگر گام به گام، تصادفاً، به کمک پیش بینی ها و تجدید نظر ها، حدس زدن و در شگفت شدن. شاعر بی آنکه خود علتش را بداند ممکن است واژه یا صورتی ذهنی را به جای واژه یا صورت های ذهنی دیگری برگزیند؛ ممکن است شکل خاصی از بیان را برگزیند که مفهوم احتمالاً برای ذهن آگاه وی پوشیده باشد ولی در همان حال برای موفقیت اثر هنری اش تاثیری سرنوشت‌ساز داشته باشد. هنرمندان می‌گویند گاهی درباره ی حذف برخی از جزئیات یکی از کارها شان اندیشیده اند اما بلافاصله نتوانسته اند به رابطه ی بین این اجزاء با بقیه بخش‌های اثر مورد بحث پی ببرند بلکه بعد ها دریافتند که علت حس نکردن آن ها بسیار محکم بوده است و ایشان عملاً از گونه ای منطق ناآگاهانه در جعل کردن آنها پیروی می کرده اند. این به خوبی نشان می دهد که هنرمند ممکن است خیلی بیش از آنچه بدان آگاهی دارد در کارش بگنجاند و از منابع طبیعی بهره گیرد که علم روانکاوی، غالباً کوتاه ترین راه رسیدن به آنها را نشان می دهد.ابهام، آشنا ترین شکل پیچیدگی و در شعر معاصر، رایج ترین شکل آن است. ما وقتی یک بیان یا صورت ذهنی را مبهم می نامیم که به وسیله ی یک گفته بیش از یک مفهوم را انتقال دهد یا , ...ادامه مطلب

  • حرکت اسب (۳۹)رامین یوسفی،فرم در داستان های فرمالیستی

  • فرم در داستان های فرمالیستیفرمالیسم به چگونگی گفتن داستان اهمیت ویژه ای می دهد که پیش از آن اصلاً مورد توجه قرار نمی گرفت. بنابراین در بین عناصر داستان هرکدام که نقش مهم تری در چگونگی گفتن داستان داشته باشد، بیشتر به فرم وابسته است. "دیدگاه" جزیی از داستان است که کیفیت آن فرم داستان را تشکیل می دهد. انتخاب دیدگاه حتی بر سایر عناصر داستان، همانند لحن، زبان و شخصیت تاثیر می گذارد؛ بنابراین تشخیص اینکه چه کسی باید داستان را روایت کند، یکی از ارکان داستان نویسی است و کاملاً به شکل داستان مربوط می شود. دیدگا را شیوه ای که نویسنده با آن داستان را به خواننده ارائه می دهد، تعبیر کرده‌اند و در تقسیم بندی دیدگاه، رابطه ی نویسنده با راوی را مرکز قرار داده اند." درک این آموزه که هر داستان ناگزیر از داشتن دیدگاهی برای روایت است، اما داشتن راوی برای نقل این روایت الزامی نیست، بسیار اهمیت دارد(مستور،۱۳۸۴: ۳۶). گاهی نویسنده خود راوی داستان است و گاهی داستان روایتگری دارد که واسطه ی میان نویسنده و خواننده است. داستان هایی هم هستند که با توان دراماتیکی بالا از زاویه دید نمایشی بهره برده اند که باز هم می توان گفت راوی آن ها خود نویسنده است." اصولاً انتخاب زاویه دید، انتخاب ابزاری است-قیاس- برای نگریستن به جهان(مندنی پور،۱۳۸۴: ۱۰۱). این انتخاب از میان گونه‌های مختلف زاویه دید توسط نویسنده و با توجه به درون مایه داستان انجام می گیرد. برای ساده تر کردن مطالعه انواع دیدگاه آن را به دو دسته ی اصلی تقسیم کرده اند: دیدگاه اول شخص و دیدگاه سوم شخص. دیدگاه نخست، در تقسیم بندی جداگانه‌ای به راوی- ناظر و راوی - قهرمان تقسیم می‌شود که البته در هر دو حالت نسبت به دیدگاه سوم شخص محدود تر است؛ زیرا وسعت دید و, ...ادامه مطلب

  • تصحیح واژه ی کاتوزیان ،آموزیان در شاهنامه و لغت نامه های دهخدا و معین

  • بسیاری از زبان شناسان خارجی و ایرانی واژه کاتوزیان را که از طبقات سه گانه جمشید در شاهنامه فردوسی است را انکار می کنند و می گویند فردوسی اشتباه کرده است؟! و این دیدگاه را دارند که چنین واژهای اصلاً ریشه ایرانی ندارد و یا جز"خانواده زبانی هند و اروپایی "نیست. از بین انبوه نظریه پردازان، تنها سعید نفیسی به آن اشاره‌ای گذرا به آن داشته و باقی متن پژوهان به اشتباه این واژه را کلاً انکار نموده اند. اینجانب در مقاله ای تحقیقی- پژوهشی به روش تطبیقی این واژه را در خانواده زبانهای هند و اروپایی که دچار دگردیسی بر اثر فرایند های واجی شده است، یافته و بر اساس مستندات پس از پذیرش مقاله از سوی هیئت داوران و چاپ در ژورنال های معتبر علمی-دانشگاهی در همایش زبان شناسی کشور لهستان آن را در اختیار پژوهشگران، موسسه دهخدا، و سایر علاقمندان قرار خواهم داد.دارمستتر،نولدکه،مکنزی،پورداود،معین از جمله افرادی هستند که این واژه را کلن انکار و یا اشتباه ،معنا کرده اند.حتا موبدان زرتشتی نیز به پیروی از مطالب یا برخی داده های غلط این بزرگواران پر تلاش، به واج خوانی و دعا مشغول اند!رامین یوسفی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • حرف" کَ"kaشناس در زبان های بختیاری و تاتی

  • کَ.ka شناس یکی از نشانه های شناسا در زبان تاتی و زبان بختیاری حرف کَKa انتهای اسم است.مثال در زبان تاتی:مَردَکMardakeآن مرد(مرد مورد نظر،مردی را که دونفریا چند نفر می شناسند و راجع به آن حرف می زنند). جمع آن : مردکانMardakān.مثال در زبان بختیاری:پیاکِPīyākeجمع: پیایلکِPīyāyalke پیا(مرد)+یَل(نشانه جمع)+کِ(حرف شناس،مردان مورد نظر کا راجع به آنان حرف می زنند و برای طرفین صحبت ،شناخته هستند)همراه با اسم خاص:امیرکِAmīrkaدر زبان فارسی معیار حرف کِ برای کوچک شمردن(شهرک،شهرستانک،شاهک،کوشکَک)،تحقیر(مردَک،مردیکه،مرتیکه) کاربرد دارد.اما در زبان های لری بختیاری و تاتی ،این حرف علاوه بر کوچکی و تحقیر، یکی از حروف برای شناسا نمودن اسم است ونه کوچک شمردن.امید که تحقیقات میدانی از سوی فرهنگستان زبان یا سایر مراکز پژوهشی زبان شناسی به صورت جدی در این زمینه رخ دهد!رامین یوسفی۵/مهرماه: ۱۴۰۱شال و دیز: خلخالِ اردبیل بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شعر میتراییک شعری با مولفه هایی شهروندی

  • شاید دهه ی هشتاد و طرح شعر میتراییک که ناقوس پایان دادن شعر شبانی معاصر را به صدا در آورده بود،باورش سخت بود که چگونه شعری با عناصر مدنی و مدرن و بازکاوی تاریخ و استوره و در موقعیت قرار دادن شخصیت ها و مکان در طنزهای جوونالی و هوراسی،می تواند بساط شعر شبانی را برچیند و خاتمه دهد؟!انسان معاصر در برخورد با متن دیگر گوشش پر است از داستان خضر پی خجسته ی وطن فروش که پیشاپیش اسکندر گجستک حرکت می کرد و نقاط سبز را برای تجاوز اسکندر نشان می کرد؟!خضر شد پی خجسته که پشت پایش سبزی می رویید و اسکندر در کسوت یک پبامبر نزد وتن فروشانی که روح شان را چوب حراج زده بودند، ظاهر شده بود!تلخ تر از این روایت پلشت نمی تواند باشد.تاراج و آتش مملکت توسط یک اونانی و از پس کشتارش ،دوران استبداد سلوکی،متملقان را به ورطه ای کشاند که این موجود ابالیش را ناجی خود می دانستند...و روایاتی غلط که متملقان سعی برآن داشتند تا این گجستک را پیامبر فرض کنند و در افغانستان اسکندر پرستان بر او دعا می خواندند؟!شعورمندی شاعر میتراییک در متن هایش شهروند امروز را به شعری دعوتی می نمود که دغدغه های انسان امروز بود.معضلات و کاستی های شهری و مدنی،روانشناسی و زبانشناسی و فلسفه و جامعه شناسی ...در این شعر تاریخ و جغرافیای توسع معنایی بخشید.میتراییک برای شبانی سرایی و شبانی حکمرانان یک هشدار بود .یک هشدار برای تمامی دوره ها!شاعر امروز ناگذیر است از طاق نصرت شعر میتراییک عبور کند در غیر این صورت باید به نی و میکروفون شبانی خود مشغول باشد!تمامی عناصر و تصاویر شاعرانه ی انسان شهری را نادیده گرفتن و به رخوت شعری از بابونه، درخت،دریا ...گفتن ،حدیثی ست تکراری که کاربردی برای انسان شهری و مدنی امروز ندارد!منظور گزارش نویسان سطری اینرو, ...ادامه مطلب

  • پیشینه اکسپرسیونیسم،دادائیسم و سوررئالیست،رخدادهای جهان و ایران

  • پیشینه تاریخی، پیدایش و شکل گیری اکسپرسیونیسم"برخلاف برخی تاریخ‌نگاران هنر، زمان پیدایش و شکل گیری اکسپرسیونیسم را نمی توان به طور دقیق تعیین کرد، اما سالهای آغازین قرن بیستم، قدم های نخستین این جریان را می توان در آثار برخی از هنرمندان مشاهده کرد. اکسپرسیونیسم بدون شک ادامه دهنده سیر تکاملی مکاتب دیگر هنری است، از جمله سمبولیسم، ناتورالیسم و امپرسیونیسم، و به رغم همه تفاوت ها در در جهان بینی و نیز در ارائه تکنیک ها و اشکال بیرونی، انسان موضوع محوری آنهاست. اما اکسپرسیونیسم در تئاتر سه دوره را به طور مشخص طی کرد: اکسپرسیونیسم آغازین یا اکسپرسیونیسم پیش از جنگ (۱۹۱۰- ۱۹۱۴)، اکسپرسیونیسم میانی یا اکسپرسیونیسم دوران جنگ (۱۹۱۴ - ۱۹۱۸) که زیر فشار شدید سانسور قرار گرفت، و اکسپرسیونیسم پسین یا اکسپرسیونیسم پس از جنگ( ۱۹۱۸ - ۱۹۲۵). اما شرایط پیدایش آن برمی گردد به اوضاع اجتماعی- سیاسی کشور آلمان در انتهای قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم که در شکل گیری مدرنیسم و به ویژه اکسپرسیونیسم بسیار تعیین کننده بود. کناره گیری بیسمارک از امپراتوری در سال ۱۸۹۰ و به قدرت رسیدن قیصر ویلهلم دوم چشم انداز سیاسی اروپا را به یکباره دگرگون کرد. همین ضعف و آشفتگی امپراتوری آلمان در مقابل انسجام و اتحاد دولت های فرانسه و انگلیس و روسیه توازن قدرت در اروپا را به هم زد و حتی دو کشور اتریش و مجارستان که از اقمار آلمان بودند موضوع شدند.خب، زمان مناسبی بود برای ضربه زدن به این امپراطوری پیر و مغرور، به خصوص از جان به انگلستان، این رقیب جدی آلمان در عرصه نظامی و تجارت خارجی. البته بحران های دیگری هم در قاره اروپا هم از راه رسید مثل جنگ مراکش و آشوب‌های منطقه بالکان و همینطور قیام های دهقانی و کارگری از جمله جنبش ه, ...ادامه مطلب

  • درصورت انتقال آب از سرچشمه های زردکوه بختیاری استان های خوزستان و لرستان هم آسیب خواهنددید.

  • انتقال آب از سرشاخآب های «کوه رنگ»استان بختیاری ،برای احیاء آب استان اصفهان،خطر خشکسالی،مهاجرت و تخریب محیط زیست استان های خوزستان،لرستان و بختیاری را به همراه خواهد داشت.جنگل بازفت،بسیاری از شاخآب ها و باغداری و کشاورزی در استان های لرستان،خوزستان و بختیاری ازبین خواهد رفت.یک استان را احیاء کردن , ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها