تحلیل کالیگرام از جورج هربرت و چند شعرهای کالیگرام دیگر

ساخت وبلاگ

تحلیل شعر شناسی شناختی: جورج هربرت

در اینجا شعری دیده می‌شود که زنجیره‌های کنش آن در الگو بندی شعری، به پیش زمینه تبدیل شده‌اند.

نخستین نکته ی قابل توجه درباره ی شعر، چیدمان تصویر نگارانه ی آن است که به صورت بسیار مستقیم، موضوع عنوان شعر را مشخص می‌کند. همچنین در خواندن شعر متوجه خواهید شد که کوتاهی و بلندی سطرها طبق قواعد تقطیع شعری تنظیم نشده‌اند، اما از لحاظ چیدمان دستوری بسیار دقیق هستند. هر بیت شامل الگوی زنجیره ی کنش مشاهده‌ای است که بافت آن به وضوح در شعر نامگذاری می‌شود:

بیت اول آفرینش تباه برخاستن آواز خواندن و سطر آخر

بیت دوم آغاز نحیف یکی شدن حس کردن و دو سطر آخر

گرچه جنبه‌های دیگر بسیاری در شعر وجود دارند، تمرکز بررسی ما بر نقش‌ها و الگوهای مشارکان در زنجیره ی کنش است. درون مایه ی بیت‌ها را خارج کردیم تا تقارن دو بیت با یکدیگر مشخص شود. نخستین زنجیره ی کنش، یک گزاره ی پویا درباره ی فرایند آغاز را بازنمایی می‌کند:"خدا، آنکه انسان را آفرید" و روزهای نازک ...آغاز شد". تعجب آور نیست که خدا در اینجا یک کنشگر فعال است که شعر را با" انسان" آغاز می‌کند. انسانی که کنش پذیر و دریافت کننده ی کنش آفرینش است.در بیت پاره ی،" روزهای نازک اندوه من" نیز یک کنش پذیر است که در جایگاه فاعل ظاهر می‌شود. در واقع این نقش به صورت فرایندی مستقل ظاهر شده و "روزهای نازک اندوه" من صرفان نقش مبتدا را ایفا می‌کند. جلوتر این فرد به دلیل بازنمایی دستوری با عبارت ملکی(شمول دریافت کننده)جایگزین می‌شود "و روزهای نازک من"به صورتی مبهم به زندگی شخصی و گذران عمومی عمر دلالت می‌کند. کنش پذیری که "تباه می‌شود" در پاره ی اول به صورت سوم شخص"او"و "انسان" دیده می‌شود و به نوع بشر اشاره دارد.کنش پذیری که در پاره ی دوم نحیف‌تر می شود "من" است. در هر دو مورد، آنها نقش مجهول را به صورت مبتداهایی فرایندی بر عهده دارند، فرایندی که از لحاظ معنایی باعث کاستن آنها (و به موازات کاستن از آن ها، سطرها نیز کوتاه می‌شوند) شده است.فعل"شدن" در هر دو مورد به فرایندی اشاره دارد که در آن هر دو کنش پذیر تغییر شکل می‌دهند- اگرچه آن‌ها گذرنده هستند در زنجیره ی کنش به صورتی برجسته کوتاه می‌شوند. در این بخش در هر دو پاره شعر، جهت مندی( رابطه ی مقش/ زمینه ی دیگری) هر دو زنجیره ی کنش وارونه می‌شود:" با تو آه بگذار برخیزم همچون چکاوک‌ها"و"با تو بگذار یکی شوم". در اینجا به جای گذرنده‌های موجود در زنجیره ی کنش که کوچک می‌شوند و به سمت پایین حرکت می‌کنند، گذرنده‌هایی به کار می‌روند که برمی‌خیزند و به سمت بالا می‌روند. یک فعل امری خطاب به خدا در این بخش به کار می‌رود، اما به جای حالتی دستوری، حالتی اجازه وار دارد("بگذار من") و "من" به عنوان کنش پذیر عمل می‌کند؛ اما لایه ی معنایی کل زنجیره ی کنش پیشنهاد می‌کند که"من" یک حرکت گر باشد که بر می‌خیزد و یکی می‌شود. البته میان این گزاره‌ها تفاوتی وجود دارد. نخست یک قیاس با برخاستن چکاوک ایجاد می‌شود و قلمروی ش ما نسبت به آواز پرندگان در سپیده دم را فعال می‌کند و شاید (به ویژه برای خواننده ی) معاصر کنایه‌ای به برخاستن "مسیح" در روز رستاخیز نیز شکل گیرد...

دقت فرمودید در این طرحواره ،ما با قالب های از پیش طراحی شده روبرویم که تقطیع سطری و ریتمیک که از جمله مهم ترین مولفه های شعر امروز می باشد ،رعایت نشده است و با تصاویری روبروییم که از نظر دستوری در بال پروانه یا فرشته قرار گرفته اند. پس با تمامی تفسیرها و زیبایی ها و تلقائات بصری "کالیگرام'>کالیگرام" فاقد فرم می باشد و نوعی نقش و نقاشی هایی هستند که درونشان با واژگان پر می گردد. در شعر سنتی خودمان نیز مسبوق به سابقه می باشد که به خواننده التذاذبصری می ده؛ در کتاب المعجم فی معاییر الاشعار العجم تالیف شمس الدین محمد بن قیس الرازی با مشجر یا طرحواره های درختی- انسانی ... روبرو می شویم که درونشان اشعار تعبیه شده است:" و از اصناف موشح آنچ بر صورت درختی نهند آن را مشجر خوانند چنانک شاعر گفته است بر این مثال:

و آنچ بر شکل مرغی نهند آن را مطیّیر خوانند و آنچ بر شکل دایره‌یی نهند آن را مدّور خوانند و آنچ بر شکل گرهی نهند از اشکال هندسی،آن را معقّد خوانند چنانک متکلفی دیگر،قطعه یی در این شکل درج کرده است و در هر حیّز از احیاز تقاطع خطوط، کلماتی نگاه داشته است کی چون آن را جمع کنند یک بیت باشد و شکل این است:

و قطعه این است: فخر من است آنک هست مفخر دنیا/ حاجب فیروزبخت سید والا/ نصرت یابد ز کردگار به هر وقت/ آن کس کش کار شد ز نصر مهیا... و آن کلمات که به سرخی نوشته شده است چون جمع کنی این بیت باشد: آنکس ز بخت روشنایی جوید/ با حاجت نصر آشنایی جوید... و این نوع ترشی را مُطّرف مضلّع گویند و آنچ بر اضلاع شکلی نهند چنانک طولاً و عرضا بر توان خواندن برین مثال:

.قیس رازی،شمس الدین محمد.۱۳۸۸.المُجم فی معاییرِ اشعار العَجَم، دکتر سیروس شمیسا،تهران: نشر علم.

شعر" کودک وحشی" از : دیلن تامس

از میان شعرهای اکنون دو شعر انتخاب شده تا نقشی را که از نظر تجسمی در صفحه آرایی دارد، بنمایاند:

شعر " محمد مصلحی" ،"خطابه ی آریو"

فرامرز سلیمانی،شعر"صورتکی از پولک ها"

حال اگر شعری بدون تختی نوشته شده باشد، به یقین قصد آن بوده که شعر تا جایی که می‌شود بدون مکث خوانده شود، زیرا معانی آن شعر پیاپی بوده و به قطعی نیاز نداشته است، در واقع شاعر می‌خواسته با کل مفاهیم شعر، یک مفهوم کلیِ تازه عرضه کند.

.فضایلی،سودابه. ۱۳۹۲ .از کف دستانم مرغان عجب رویَند،تهران: نشر روزبهان.

سه شعر کالیگرام یا گرافیکی شعر،از: گیوم آپولینر

.سپانلو ، محمدعلی.۱۳۹۱.گیوم آپولینر در آینه آثارش، تهران: نشر چشمه.

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 58 تاريخ : سه شنبه 24 بهمن 1402 ساعت: 13:03