دشمنان شعر و مشاعره یا کودتا علیه مخاطب؟!

ساخت وبلاگ

دشمنان شعر و مشاعره یا کودتا علیه مخاطب ؟!

پیشینه ی شعر باز می گردد به اولین جمع های خانوادگی و فامیلی از روزگاران باستان تا قبل از طرح "دهکده ی جهانی" و لانه گزینی در "پلتفرم های" متفاو"ط"! و کوچ های مجازی!

بیت و روبیت(robeyt)، میان قوم بختیاری، چل سروčel.sorū در لرستان، یادگار سال هایی ست که نه تلویزیونی در کار بود و نه "سوشیال مدیا"های امروزین!سایر اقوام در چهار سوی جغرافیا نیز چنین رسم های غنی ای دارند!
حضور "پلتفرم های خانوادگی " درسراسر جهان ،خاصه در کشور ما ، فضای کوچ و البته"فرار" از رسانه ی سراسری را موجب شد!
فرزند زمان نبودن،به قول نیما و عدم آشنایی با الفبای رسانه و سپردن آن به افرادی که بیشتر تخریبگرند تا رسانه ای، موجب ریزش مخاطب شده است. یکی از آخرین تخریب ها و ریزش های مخاطب، با تعطیلی "برنامه ی پر بیننده و شنونده ی مشاعره ی استاد آذر" رقم خورد.برنامه ای که تمام شاعران یک "اَبر فرهنگ" یک سرزمین، در آن حضور داشتند:سعدی،حافظ،عطار،مولوی،شهریار،بیدل و صائب...همه و همه از زبان نوجوانانی ساری و جاری می شد که تا دورترین نقاط کشور به گوش مخاطب می رسید و به حرمت "شعر"پای این برنامه ی گرم و پربیننده می نشستند.گرامی بودن این برنامه به حدی بود که جمع های خانوادگی تا دانشگاهی و خانواده هایی که به سفر می رفتند ، سوای دیدن از طبیعت و مفرح ذات شدن، به مشاعره می پرداختند؛که نه اغراقی در کاراست و نه مبالغه ای!گواه آماری ست از میان خود مردم!
آیا ما قواعد بازی را فراموش کرده ایم و نمی دانیم در این برنگاه تاریخی که "مفاخر و مشاهیر" کشور ما را دیگران به نام خودشان ثبت و ضبط می نمایند،حذف چنین برنامه هایی که با ریزش مخاطب به همراه بوده،حرکتی ضد فرهنگ و ضد خانواده و مخاطب بوده نیست؟!هنوز محفوظاتی چون" باز باران با ترانه..."و" گر نثار قدم یار گرامی نکنم/ گوهر جان به چه کار دگرم باز آید ؟!"از مدارس راهنمایی ،تا دانشگاه،معلمین و استادان،شاعران و نویسندگان و انجمنها ها، تا سایر اقشار،همه بینندگان این برنامه بودند!
"می‌گویند سینما، تئاتر را نابود می‌کند. می‌گویند بنگاه‌های تئاتر در تورینو ‌های خود را در ماه‌های تابستان می‌بندند چون مردم تئاتر را رها کرده‌اند و به سینماها روی آوردند. صنعت نوپای فیلم در تورینو یکباره از زمین سبز شد و جا افتاد. در تورینو سینماهای مجللی باز شده است که همتای کمتری در اروپا دارند و در آنها هیچ وقت جای سوزن انداختن نیست. به نظر می‌رسد که در این مشاهده ی تاسف بار حقیقتی نهفته است مبنی بر اینکه سلیقه تماشاگران به انحطاط کشیده شده و روزگار بدی در انتظار تئاتر است"(گرامشی،۱۳۹۶: ۹۷)*.این نوشته های گرامشی ست ،پیش از ظهور فضایِ پر وحشت مجازی، که اتفاقن هم صدا و سیما را توانسته در برخی مواقع به دنبال برنامه های خود بکشاند و گاه موفق تر عمل کرده است؛ یک" تولید محتوای چند صدهزارتومانی" اینستاگرام،به مصاف سریالی می‌رود که چند میلیارد خرج آن شده است. آیا ما با مبانی جامعه شناسی هنر آشنا هستیم؟ و دانسته و تعمدی برنامه‌ای که در حال پخش و اثرگذاری بر مخاطب است به یکباره آن را تعطیل می نماییم؟ آیا این مخالفت با شاعران و مشاهیر یک کشور نیست؟ و یا خواسته و ناخواسته متولیان رسانه قصد بر آن داشته‌اند تا با ریزش مخاطب، به نوعی دل زدگی از رسانه را در میان مردم ایجاد نمایند؟ چرا ما از قافله ی جهانی شدن غافل مانده‌ایم؟! واقعیت این است که ما مفاهیم کلیدی در نظریه های فرهنگی را گم کرده‌ایم و چیزی از جمهوری جهانی ادبیات و هنر نمی‌دانیم؟!آیا شایسته و بایسته است با استادکدکنی ها و استاد آذرها،که جوانی خود را در راه خرج نموده اند ،چنین رفتارهای ضد فرهنگی ای نماییم؟!تعطیلی میراث فرهنگی مشترک مردم،برازنده ی سازمان یا نهادی نمی باشد که خودرا "مردمی" معرفی می کند!شاید یک انظباط فرهنگی-رسانه ای لازم است تا دیگر شاهد گشایش باشیم نه تعطیلی و علیه شعر و هنر؟!
فقر تحلیل و آمار موجب چنین اشتباهات جبران ناپذیر می گردد!
یک نگاه آماری از ۶۳ نفر در یک روز ،به ما می گوید که "۵۷" نفر از این جمع درکنارخانواده هایشان "برنامه ی مشاعره " را می دیدند.عرصه ی آمارگیری فراهم است و کافی ست "ریاست محترم" سوار بر تاکسی شود و از مسافران و نه از مشاوران،راجع به این برنامه سوال فرمایند و با تعویض چند مسیر،خواهند شنید که : "درست در زمانی که اکثر مردم از طریق شبکه های مجازی ،خود برنامه سازی می کنندیا بیننده ی و شنونده ی برنامه های یکدیگرند، برنامه ی مشاعره چه جایگاهی در این بلبشوی مجازی داشته است؟!"مفاهیم و موضوعاتی چون : میراث مشترک، جمهوری جهانی ادبیات، جهانی شدن و رسانه، کلیدواژه های جامعه شناسی هنر ، داد و دهش بینا فرهنگی...مارا برآن می دارید که مطابق با ذائقه ی فرهنگی مخاطبین،برنامه سازی و نه جو سازی کنیم!
امیدوارم به زودی شاهد پخش برنامه مشاعره و دلشادی مردم این سرزمین که شعر "میراث مشترک" آنان است، باشیم؛ و بتوانیم با جمیع فرهنگ ها و رسوم در "معادلات فرهنگی جهان"،جایگاه خود را بیابیم!
و اتفاقن لازم است تا صدا و سیما،حرمت بزرگانی چون استاد آذر و دیگر عزیزان این خاک را گرامی بدارد،که این بزرگوار نقد جوانی در راه فرهنگ نهاده است و یکی از آثار فاخر و پرارج ایشان " شاهکارهای ادبی جهان"است که ترجمه ی ۹۰ داستان می باشد، از جمله" فرزندان خدا، واردیس فیشر- بهشت مقصد من است، تورنتون ویلدر-عدالت،جان گالسوورتی- پدران و پسران، ایوان تورگنوف-ابسالوم،ابسالوم، ویلیام فالکنر"... به نظر شما مردستانی چنین نیاز به صدا و سیما دارد؟! و یا صدا و سیما با داشتن چنین اساتیدی می‌تواند در جذب مخاطب موفق تر عمل نماید؟!

امید که همگی ما در داستان زندگی بتوانیم به نیکی نقش آفرینی نماییم!


*گرامشی،آنتونیو.۱۳۹۶. احمد شایگان و نویسندگان دیگر،چاپ دوم،تهران: نشر آگاه.

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 47 تاريخ : يکشنبه 23 ارديبهشت 1403 ساعت: 16:13