- دشمنان شعر و مشاعره یا کودتا علیه مخاطب؟!
- قلعه ی امیربهمن خان صمصام السلطنه،یکی از شخصیت های داستان عبد ممدللری
- ساختارگرایی و پسا ساختارگرایی
- کرج کاندیدای پایتخت جهانی کتاب ۲۰۲۶ یونسکو
- انواع اضافه
- تاریخ شفاهی چیست؟ محسن کاظمی،زمانه: ۱۳۸۳،شماره ۲۸
- قطره بگریست ... یک رباعی از خیام به تصحیح وینفیلد
- "راسو به عصر فروردین"
- بررسی و تحلیل ترانه ای از پینک فلوید
- شعر تورامن چشم در راهم شباهنگام نیما درباره ی برادرش: لادبن
آخرین مطالب
امکانات وب
سوء تفاهم بود خانوم؟!
سوء طفاحم؟!
به روح هگل سوگند
که سوژه و ابژه ی این شعر متا عاشقانه
در بطن خیال خواننده است
که فرم می گیرد!
-هی آقاااااا؟!
من و مای تن های جمع
تنها به تو و دکارت است که شدیدن شک داریم!
و از بازی های زبانی «ویتگنشتاین»هم هیچ خوش مان نمی آید.
آن وقت تو دایم می گویی:
به شاه چراغ
هرشب عینک هایم برایت زار می گریند؟!
بعله سوء تفاهم بود سوء تفاحم حضرت آقا
سوء طفاهم؟!
اما سوگند به کبودی ایمان اگوستینی
و قوانین نا منتظم ماکیاولیسمی!
بر گرده ی زن!
زن
با تازیانه ی بلغاری تأمر مرد
مردی که در باران -مُحّق-
با یک بغل راسته ی گوسپندی و
پاکتی سیگار فروردین
به خانه بازمی گردد تا در مراتع شهوت چرانی اش
بر گل های صورتی قالی فلسفه
به پای کوبی برخیزد! و...
-پناه بر یونگ-
انگار این بیداری هم
خواب بختک واری ست
بی هیچ نقطه ی پایانی!
کاش میان جنگلی از آرکی تایپ های مُجاز
از دست تو و تابو هایت
گم می شدیم!
که رویاهای ما جنس از استعاره های دیگر گونه ای دارند!
ای عقده ی اُدیپ!
دجال نیچه؟!
دون ژوان کرجی؟!
چقدر دلم مثل چراغ های شهری در سفر
برایت می سوزد؟!
اما سوگند به چنارهای اُخرایی میرداماد!
که این روزها پنچه به تکدی باز کرده اند
روزی از متن سیاه قلم و کبودی تن ها
این روایت اَصم پرهیاهو
تجه خواهد زد:
سپیدِ سرخِ سبزِ وتنی!
تن تن تنا نا تن تنی
نا تن تنی تن تن تنا!
که روح
دیالکتیک چابکی ست در متافیزیک
که سند رهایی بردگان را امضا خواهد کرد!
این نکته را در تاریکی
من پای فانوسی آموختم
که دستانش روبه آسمان
داستان فرا انسان را به رقص شعله و دود
شکوهی هرچه تمام می بخشید!
بی آنکه از ثانیه های مونث اش
ابایی داشته باشد!
حالا کمی دقت کن:
ابرهای خلیج
با شلوار های جین روسی
گرد مزار «مایوکوفسکی»
دستمال ها شان را از مصلحت می چلانند؟!
و«برشت» از سن تالار قشقایی چنان از خودش فاصله گرفته
که در یکی از خیابان های مسکو
به هیئت لنین در آمده بود؟!
حالا تو بر نقوش قالی مشهدی تان از «لذت فلسفه »ی متا(meta
دون(dawn↕
آنقدر شو
که بلبلان رج ترنج را در لک فرو بری!
پس تا قافیه ی کیفوری ات را
در ردیف شبکه های مجازی نباخته ای
کمی دست بجنبان!
شاید با «نومن» و «فنومن» چت کردنت
از صدقه ی سر «کانت»
زیبای دیگری را به چنگ آوری!
و این روح توست که در مزارع مذهب
سیاه شیری می خواند؟!
یادش به خیر؟!
پل آزمایش
چو صو طفاحم ب--------------------زرگی؟!
میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 225