جایگاه سبک شناسی در جامعه شناسی ادبیات:رامین یوسفی

ساخت وبلاگ

 در آغاز این گفتار و پیش از این که وارد بحث اصلی شویم، شاید بازاندیشی درباره ی دو پرسش در فهم جایگاه سبک شناسی در جامعه شناسی ادبیات سودمند باشد. یکی اینکه ممکن است پرسیده شود آیا سبک شناسی به طور کلی نظر به شیوه های رمز آلود بیان هنری و نهایتاً به جنبه های ساختاری یک اثر ادبی دارد، یا از حد قالب و ساختار فراتر رفته و به محتوا هم می پردازد؟ و دوم این که آیا بحث سبک شناسی را باید فقط در قلمرو تخصصی ادبی پیگیری کرد، یا در یک نگرش جامعه شناختی نیز قابل پیگیری است؟ در مورد پرسش نخست، پیش از این هم گفته شد که جدل جدایی قالب یا ساختار از محتوا به کلی پرسشی نامناسب و بیهوده است، زیرا زبان(یا قالب گفتار)و اندیشه(یا درونه ی گفتار) چنان در یکدیگر آمیخته اند و در پیوند دیالکتیکی با هم هستند که مرزی جدایی بین آنها معنی ندارد. وانگهی هر اندیشه و تخیل که معمولاً و به گونه ای مستقیم یا غیر مستقیم جهت گیری و بنیادی اجتماعی داردّ، برای نمودار شدن اش باید در یک قالب ریخته شود،یعنی به زبان درآید.و در مورد پرسش دومّ شاید بتوان گفت بحث ثبت شناسی می تواند در زبان شناسی، ادبیات نظری و هم چنین در جامعه شناسی ادبیات مطرح شود؛ چیزی که هست موضوع یگانه ی 《سبک شناسی》 در هر کدام از این سه قلمرو به جنبه‌های بایسته و در خور آن زمینه می‌پردازد. می‌توان به طور مقدماتی از گفته ی سوسور و پیشنهادی که درباره تفاوت زبان و گفتار داده است بهره گرفت. در واژه شناسی سوسور زبان امکان های بلقوه و بی پایان سخن گوی است که در طول تاریخ در اختیار مردم قرار دارد و همه نسل ها و بخش های اجتماعی از آن استفاده می‌کنند. اما گفتار وجه بالفعل زبان و تکلم است. می توان چنین دریافت که سبک با مفهوم دومی، یعنی گفتار ،ارتباط دارد ،چرا که در بحث سبک ما با گفتار یا جنبه بالفعل و تحقق یافته ی زبان سر و کار داریم. گفته می شود محور تعریف سبک این نیست که 《چه موضوعی 》مطرح می شود،بلکه این است که موضوعی《چگونه》مطرح می شود؛یا به بیانی ظریف تر ،در سبک تبدیل موضوع به مضمون مورد نظر است(شمیسا،۱۳۸۸: ۷۷-۸۱). در واقع آن چه در جامعه شناسی ادبیات مهم است همین مضمون پردازی و دلالت گری است. بیشتر سبک شناسان ادبی در تشریح خود این مبحث را با سبک شناسی زبانی آغاز می کنند. روشن است که در جامعه شناسی ادبیات دغدغه اصلی پژوهش‌گر بازاندیشی در سبک شناسی زبانی یا سبک شناسی ادبی نیست، که اینکار زبان‌شناسان و منتقدان ادبی است و در این باره آن ها هستند که تخصص و صلاحیت دارند. در این جا جنبه های جامعه شناختی سبک ادبی در کانون توجه است، به ویژه این که با پذیرفتن استدلال پیوندهای جدایی ناپذیر سخن و اندیشه، و زبان از یک سو در رابطه دیالکتیکی و متقابل با هم قرار دارند و، از سوی دیگر، ترکیب ذهن و زبان در یک فضای اجتماعی و ظریف تاریخی تحقق می یابد(برای نمونه ،ن.ک.ولک و وران،۱۳۷۳: ۱۹۴-۱۹۵). در تحلیلی ادبی گفته اند:《 سبک صدای ذهن نویسنده است》(شمیسا،۱۳۸۸ : ۲۱). هرچند در سبک شناسی ادبی به چگونگی مضمون پردازی و حتی به نظر برخی تحلیل گران به《 چگونه گفتن》توجه می شود ،ولی بسیاری موارد دیده می شود که تفسیر ادبی با تبیین جامعه شناختی به اندازه‌ای نزدیک است که گویی متن ادبی خود تبیینی جامعه شناختی است( در ادبیات فارسی آثار احمد محمود و محمود دولت آبادی را می‌توان نمونه آورد).شمیسا،پژوهش گر ادبی،بیش از این که به مبادی ادبی بپردازد، نگاه اجتماعی به سبک می‌اندازد و می‌نویسد《 سبک حاصل نگاه خاص هنرمند به جهان درون و بیرون است که لزوماً در شیوه خاصی از بیان تجلی کند》. وی گاهی هم بیش از این به بینش جامعه شناختی نزدیک شده و از دیگران نقل می کند《 سبک و شیوه ی دیدن است》. به این ترتیب می‌توان گفت که سبک، طراز جامعه‌شناسی ادبیات است.(ارشاد،۱۳۹۴: ۲۶۵-۲۶۷). ارشاد ّفرشاد ،(۱۳۹۴)،کندوکاوی در جامعه شناسی ادبیات،چاپ دوم،تهران:نشر آگه.

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 219 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 5:22