بحث در باره هنر

ساخت وبلاگ

 از جمله نقش های مهم جامعه شناسی در بحث و فهم موضوعات هنری، این نکته است که نباید معنای واژه 《هنر 》را دانسته فرض کنیم و بی هرگونه نقد و سنجشی پذیرایش شویم.واژه 《هنر》در تداول معاصر غرب،عموما" بر مجموعه ای از هستی ها دلالت دارد که برخی از انواع نقاشی ها، مجسمه ها ،اجراهای تئاتری و موسیقیایی و از این قبیل را در بر می گیرد . در مباحثات همگانی معمول ، برخی آثار بی هرگونه شبهه و گمانی، دارای ماهیت 《هنری 》دانسته می شوند. این تصور که غزلی از شکسپیر، تابلویی از ون گوگ یا نمایشنامه‌ای از گوته در واقع یک اثر هنری است، به احتمال قریب به یقین چون و چرایی را بر نمی انگیزد، و بنابراین آثاری از این دست، به طور مسلم دارای ماهیت 《هنری》 اند. گویی چنان پنداشته می‌شود که چیزی به نام《 جوهر》 هنر وجود دارد که به اعتبار واجد بودن یا عاری بودن از آن، برخی آثار قطعاً《 هنری》 دانسته می‌شوند و برخی دیگر دانسته نمی‌شوند. لیکن اکثر مکاتب جامعه شناسی هنر با چنین دریافت های همگانی از چیستی 《هنر》 میانه ای ندارند. مرکز عکس جامعه شناسان بر این باورند که هیچ اثری دارای ویژگی‌های ذاتاً 《هنری》 نیست. آنها غالباً ماهیت هنری یک اثر هنری را یک ویژگی درون ذاتی و جدایی ناپذیر یک شی یا واژن می انگارند بلکه می گویند آن ویژگی برچسبی است که افراد خاصی بر آن شی زده اند افرادی عضو آن گروه های اجتماعی که منافعشان باهنر خوانده شدن آن شی یا اعتلا می یابد این فرآیند برچسب‌زنی چه بسا کاملاً بلاغ است و نا آگاهانه صورت پذیرد با اینهمه اکثر مکاتب جامعه شناسی اساساً بر این نظرند که برچسب هنر هیچ گاه بی‌طرفانه و عاری از غرض نیست برخی گروههای اجتماعی همواره متوسط آن اند که ویژه خاصی برچسب هنر به خود گیرد به عبارت دیگر جامعه شناسی در نگاه کلی خود هنر را همیشه همبسته سیاست می انگارد ست به وسیعترین معنای آن که انواع تعارض ها و پیکار های گروه های اجتماعی مختلف را شامل می شود از این منظر همه چیزهایی که آثار هنری نامیده می‌شوند همواره بخشی از جهان اجتماعی اند حتی اگر برخی گروه‌ها مدهای آن باشند که در سپهر ارتقا یافته خاص خود به ترتیبی بر فراز و در فراسوی جامعه به سر می برند تضاد جامعه شناسی با رشته دانشگاهی زیباشناسی در چنین دیدگاهی ریشه دارد جامعه‌شناسی مدعی است که این رشته فلسفه از دیرباز با آثار هنری صرفاً به مثابه هستی های فی نفس و قائم به ذات نگریسته است ولی زیبا شناسان تنها در صورتی می توانند به فهم ماهیت ناب هنر نائل آیند که در نهایت بی غرضی شیوه‌های جایی گیر شدن آثار هنری را در زمینه‌های اجتماعی و سیاسی نادیده انگارند که از دیدگاه جامعه شناسی عملاً غیر ممکن است جامعه شناسان مدعی اند که بدون تحلیل چنین زمینه هایی تحلیل هنر امری بیش از حد آرمانی و انتزاعی خواهد بود از این نکته هیچ کان نباید غافل شویم که آنچه هنر به شمار می آید به علت آن است که شخص یا گروه متنفذ خاصی آن را چنین تعریف کردند اگر هنر برچسبی است که برخی افراد بر برخی چیزها نهند خاستگاه این برچسب کجا بوده جامعه شناسان به تاکید می گویند که واژه هنر و واژه های هم خانواده اش یعنی اثر هنری هنرمند ساخته های تاریخی اند که نخست چند صد سال قبل در غرب پدیدار شدند پیش از آن واژه و هنر به معنای مدرن آن وجود نداشت در قرون وسطا افراد برخی از اقلام فرهنگی را برای استفاده به شیوه های خاصی پدید می آوردند برای مثال شمایل های دینی را می ساختند که هم کلیساها را تضمین کنند و هم حضور خدا را تجسم بخشند اً قرنها بعد اساساً از قرن نوزدهم به این سو بود که چنین شمایل هایی را گروه‌هایی از افراد از نوع به هنر تعریف کردند گروه‌هایی که در چنین تصمیمی ها و طبقه بندی های انتفاع دارند گروه هایی از قبیل موزه داران و مورخان هنر از دیدگاه جامعه شناسی هنگامی که چنین گروههایی به ساخته های دینی قرون وسطایی برچسب هنر می زنند سهواً گذشته را در پرتو علایق و منافع خودشان از نوع تاویل می کنند. این امر در جهت منافع چنین گروه هایی صورت می پذیرد گروه هایی که به عنوان پاسداران حرفه ای 《هنر》 عمل می کنند ،گذشته را تصاحب می‌کنند و مدعی می‌شوند که از دانش تخصصی حرفه‌ای برخوردارند و بر آن مسلط اند ولی برای چنین عملی از مفهوم اختصاص آن مدرن هنر بهره می جویند و بر خلاف حکم تاریخ آن را به اعصاری اطلاق می کنند که چنین مفهومی در آنها وجود نداشته است. هنگامی که در میابی مفهوم هنر نه تنها یک ساخته مدرن بلکه یک ساخته غربی نیز هست مسئله مشابهی مطرح می‌شود در جوامع غیر غربی مقولات مدرن غربی هنر هنرمند هنرمندانی وجود ندارد و بنابراین به معنای دقیق کلمه به کل فاقد هنر[ به مفهوم یاد شده] اند.(شاینر،۲۰۰۱). فقط جوامع مدرن غربی دارای هنرمند زیرا فقط این نوع جامعه با نفس مقوله هنر سر و کار دارد هنگامی که امروز مقولات فرهن گی یک جامعه غیر غربی مانند طراحی های بومیان استرالیایی یا روسری های بومیان آمریکایی در موزه های غربی به عنوان هنر به نمایش گذاشته می‌شوند به لحاظ ارزش و کارکرد شان - در قیاس با چگونگی مفهوم واقع شدن آنها در محیط اجتماعی اولیه شان دستخوش نوعی باز تاویل نظام یافته می شوند چنین ساخته هایی در نظر انسان های سازنده و به‌کار برنده از اولیه آنها دارای معانی دینی آیینی بوده‌اند لیکن هنگامی که در محیط یک موزه برچسب غربی هنر بر آن ها نهاده شده است، معانی فرهنگی اولیه خود را از دست داده و به شیوه های اروپا محور آنها از نو تعریف شده اند این واقعیت نشان می دهد که آن چه حوزه های هنر ارز میشوند و شیوه‌های به نمایش درآمدن و باز نموده شدن آنها هیچگاه بی‌طرفانه نبوده است و هرگز هم نخواهد بود. بسیاری گفته‌اند که واژه هنر یک وجود قائم به ذات نیست بلکه هستی اش با واژه‌های دیگری که از داده آن اند ملازمه دارد از زمان رمانتیک ها به این سو مقولات فرهنگ عامه و فرهنگ توده ها نقش اضداد هنرها را ایفا کردند هنر بر چیزهایی دلالت دارد که اندیشمندانه ساخته می شوند و درکش آن مستلزم تأمل و ژرف نگری است حال آنکه این مقولات دیگر دلالتی یکسر متضاد آن دارند یعنی بیانگر چیزهایی اند که کم عمق و سهل الفهم اند از طریق تولید انبوه کارخانه‌ای هرگونه تأمل و تعمق ای ساخته می شوند.(رامین، ۱۳۹۳: ۱۶ -۲۰).

رامین ،علی،(۱۳۹۳)،نظریه های فلسفی و جامعه شناسی د  هنر،چاپ سوم،تهران:نشر نی.

میتراییک،آلفا،شعر...
ما را در سایت میتراییک،آلفا،شعر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 0misorad بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 7 ارديبهشت 1399 ساعت: 5:22