دشمنان شعر و مشاعره یا کودتا علیه مخاطب ؟! پیشینه ی شعر باز می گردد به اولین جمع های خانوادگی و فامیلی از روزگاران باستان تا قبل از طرح "دهکده ی جهانی" و لانه گزینی در "پلتفرم های" متفاو"ط"! و کوچ های مجازی!بیت و روبیت(robeyt)، میان قوم بختیاری، چل سروčel.sorū در لرستان، یادگار سال هایی ست که نه تلویزیونی در کار بود و نه "سوشیال مدیا"های امروزین!سایر اقوام در چهار سوی جغرافیا نیز چنین رسم های غنی ای دارند!حضور "پلتفرم های خانوادگی " درسراسر جهان ،خاصه در کشور ما ، فضای کوچ و البته"فرار" از رسانه ی سراسری را موجب شد!فرزند زمان نبودن،به قول نیما و عدم آشنایی با الفبای رسانه و سپردن آن به افرادی که بیشتر تخریبگرند تا رسانه ای، موجب ریزش مخاطب شده است. یکی از آخرین تخریب ها و ریزش های مخاطب، با تعطیلی "برنامه ی پر بیننده و شنونده ی مشاعره ی استاد آذر" رقم خورد.برنامه ای که تمام شاعران یک "اَبر فرهنگ" یک سرزمین، در آن حضور داشتند:سعدی،حافظ،عطار،مولوی،شهریار،بیدل و صائب...همه و همه از زبان نوجوانانی ساری و جاری می شد که تا دورترین نقاط کشور به گوش مخاطب می رسید و به حرمت "شعر"پای این برنامه ی گرم و پربیننده می نشستند.گرامی بودن این برنامه به حدی بود که جمع های خانوادگی تا دانشگاهی و خانواده هایی که به سفر می رفتند ، سوای دیدن از طبیعت و مفرح ذات شدن، به مشاعره می پرداختند؛که نه اغراقی در کاراست و نه مبالغه ای!گواه آماری ست از میان خود مردم!آیا ما قواعد بازی را فراموش کرده ایم و نمی دانیم در این برنگاه تاریخی که "مفاخر و مشاهیر" کشور ما را دیگران به نام خودشان ثبت و ضبط می نمایند،حذف چنین برنامه هایی که با ریزش مخاطب به همراه بوده،حرکتی ضد فرهنگ و ضد خانواده و مخاطب بوده نیست؟!هنوز , ...ادامه مطلب
بررسی سرنوشت برادر نیما یوشیج بر اساس اسناد محرمانه شوروی؛ماجرای شعر "تو را من چشم در راهم" چه بود؟/ ماجرای تلخ برادر نیما یوشیج که قربانی سرکوبهای خونین استالین شد"تو را من چشم در راهم"، از اشعار زیبای نیما یوشیج، شاعر بلندآوازه ایرانی است که در انتظار دیدار دوباره برادر خود "لادبُن" سروده است. برادری که در شبی بارانی در ساحل رود ارس با او خداحافظی کرده و راهی سرزمین شوراها می شود، غافل از آنکه این آخرین دیدار آنها خواهد بود. نیما تا پایان عمر چشم به راه برادر ماند و سالها گذشت تا مشخص شد "لادبُن" قربانی سرکوبهای گسترده و خونین استالین شده است.گزارش کامل درباره ماجرای رضا اسفندیاری را در دیدبان ایران بخوانید.به گزارش سایت دیدهبان ایران؛ "تو را من چشم در راهم"، از اشعار زیبای نیما یوشیج، شاعر بلندآوازه ایرانی است که در انتظار دیدار دوباره برادر خود "لادبُن" سروده است. برادری که در شبی بارانی در ساحل رود ارس با او خداحافظی کرده و راهی سرزمین شوراها می شود، غافل از آنکه این آخرین دیدار آنها خواهد بود. نیما تا پایان عمر چشم به راه برادر ماند و سالها گذشت تا مشخص شد "لادبُن" قربانی سرکوبهای گسترده و خونین استالین در غربت شده است.شراگیم یوشج، تنها فرزند نیما در گفتگویی درباره عموی خود اینچنین گفته است: "لادبُن تنها برادر نیما و دو سال از نیما کوچکتر و نامش رضا بود، اما نیما او را لادبُن صدا میکرد. لادبُن سرپرست گروه پنجاه و سه نفر بود که به روسیه رفتند و تمامی آنها به فرمان استالین کشته شدند. مادرم عالیه خانم تعریف میکرد یک شب وقتی که شام را خوردیم لادبن گفت باید بروم، سه نفری به طرف رودخانه ارس، مرز مشترک ایران و روس رفتیم. شب بود و تاریک و سیاه، به کناررودخانه رسیدیم، دو بر, ...ادامه مطلب
تحلیل شعر شناسی شناختی: جورج هربرتدر اینجا شعری دیده میشود که زنجیرههای کنش آن در الگو بندی شعری، به پیش زمینه تبدیل شدهاند.نخستین نکته ی قابل توجه درباره ی شعر، چیدمان تصویر نگارانه ی آن است که به صورت بسیار مستقیم، موضوع عنوان شعر را مشخص میکند. همچنین در خواندن شعر متوجه خواهید شد که کوتاهی و بلندی سطرها طبق قواعد تقطیع شعری تنظیم نشدهاند، اما از لحاظ چیدمان دستوری بسیار دقیق هستند. هر بیت شامل الگوی زنجیره ی کنش مشاهدهای است که بافت آن به وضوح در شعر نامگذاری میشود:بیت اول آفرینش تباه برخاستن آواز خواندن و سطر آخربیت دوم آغاز نحیف یکی شدن حس کردن و دو سطر آخرگرچه جنبههای دیگر بسیاری در شعر وجود دارند، تمرکز بررسی ما بر نقشها و الگوهای مشارکان در زنجیره ی کنش است. درون مایه ی بیتها را خارج کردیم تا تقارن دو بیت با یکدیگر مشخص شود. نخستین زنجیره ی کنش، یک گزاره ی پویا درباره ی فرایند آغاز را بازنمایی میکند:"خدا، آنکه انسان را آفرید" و روزهای نازک ...آغاز شد". تعجب آور نیست که خدا در اینجا یک کنشگر فعال است که شعر را با" انسان" آغاز میکند. انسانی که کنش پذیر و دریافت کننده ی کنش آفرینش است.در بیت پاره ی،" روزهای نازک اندوه من" نیز یک کنش پذیر است که در جایگاه فاعل ظاهر میشود. در واقع این نقش به صورت فرایندی مستقل ظاهر شده و "روزهای نازک اندوه" من صرفان نقش مبتدا را ایفا میکند. جلوتر این فرد به دلیل بازنمایی دستوری با عبارت ملکی(شمول دریافت کننده)جایگزین میشود "و روزهای نازک من"به صورتی مبهم به زندگی شخصی و گذران عمومی عمر دلالت میکند. کنش پذیری که "تباه میشود" در پاره ی اول به صورت سوم شخص"او"و "انسان" دیده میشود و به نوع بشر اشاره دارد.کنش پذیری که در پاره, ...ادامه مطلب
"طبیعت جان"اینکه در این خشکسالیهلوی شبستر را به من تعارف میکنی ومن به سکسکه میافتمهیچ جای تعجبی ندارد ؟تو تابلوی جان منی!که "سزان" و " ون گوک" از رشکیکی خودش را به ندیدن میزند وآن دیگری برای مرموز ساختن فضاگوشش را معما می کند؟!اصلاً مونالیزا کیلویی چند؟!وقتی که اوراد لب های تومرا به تشنگی کارون وتمام اقیانوسها و پلیکانها پر میکشاند؟!(سنتی و اکسپرسیون به هم در به است؟!)لطفاً یکی "فرانسیسکو گُیا" ر ااز خواب مطولش بیدار سازد و بگویددر شب اعدام نقاشی اتمن از برابرجوخه فرار کردهبه ساعتی که رفته بودمتا برهنه جانم را تماشا کنمزیر شَمَدهایی که آسمان با هارمونی دستانشخوشه ی پروین رابه گردنش آویخته بود!(پشت بام دنیا یعنی همین !یعنی مرگ هم که بوزدباز خنکای زندگیتورا با خود می رباید!)و تلویحن کنتراست شب و روزبماند برای ما بعدی هاما سونات مهتاب رادر رقص باله ی تمامی صورهای فلکیشنیده ایم!و این یعنی پایان قرون وسطا وعجالتن آغاز جنگ های مجازیکه ارواح ماهمچون جنین های شهیدیدر شط های بی زمانیشناور خواهند ماند!خواهش میکنمیکی نزد "اَجل خانوم" ریش گرو بگذاردتا برای لحظهای هم که شدهبروم بام دنیا وجان برهنهام را بپوشانمقول می دهم:باز گردم به انتزاع بافت ها!۲۵دی ماه ۱۴۰۲۳:۱۶ ساعت بخوانید, ...ادامه مطلب
شعر میتراییک ایران با تعادل ورزی خاتمهای است بر جدال هنر برای هنر یا هنر برای مردم؛ خواننده اشعار میتراییک پس از خوانش به این درک و دریا خواهد رسید که شاعر میترائیکی تلاش نموده است تا شعر را هم به لحاظ هنری و هم به لحاظ اجتماعی به صورت متعادل پیش برد. پرداختن به فرم ،که یکی از مؤلفههای مهم شعر است ،و نیز ساختارمندی قوی همراه با محتوای اجتماعی،این سبک را در سال های اخیر بارورتر کرده است .شاعر امروز نمی تواند به سادگی از مولفه ها و مانیفست شعر میتراییک بگذرد،میتراییک سرچشمه ای ست نوین از شعر مدرن و مدنی این روزهای ایران و جهان؛ تصحیحی ست بر شعر این چند دهه : موج نو هوشنگ ایرانی- شعر دیگر- شعر حجم- شعر موج ناب، چرا که با تمام برخوردهای تصنعی و تظاهر به عرفان و تصوف و دین ورزی که شاعر شعر دیگر تا شعرحجم در مولفه ها از آن اعلام بی طرف می کنند؛اما درسرودن ها تردامن ترین شاعران یا متشاعرانند! شعر میتراییک این اشتباهات تعمدی و زیرکانه را اصلاح نموده است.حرکت اسب کتابی ست که میان هنر برای هنر و هنر برای مردم ،سربرآورد تا بگوید شعر میتراییک ،شعر متظاهر و تصنعی ی این چند دهه را که بحث راجع به شعریت و فرم و محتوا دارد را تصحیح نموده و درست در زمانی که شعر دانسته و سفارشی یا نادانسته با گرایشات ساده نویسی و دِلایه نویسی ها راه بی راه و اضمحلال را میان سوشیال مدیا های قوی می پیمود،شعر میتراییک به کمک همین سوشیال مدیا ها و با بهره گیری از امکانات گسترده ی آنان ،شعر معاصر ایران را وجاهتی شاعرانه و شعورمندانه ساخته است.ما را در پلتفرم های مختلف پیگیری کنید تا این مدعا،اثبات گردد. رفع ابهامات گنگ موج نویی که توهین به مخاطب بود تا ابهامات غیر علمی شعر حجم ،در میتراییک مطابق با برشمردن انواع ا, ...ادامه مطلب
لوحه ی رنگی،۲۳۹،کنت نواند".صدایی گرم بر زمینه ای خاکستری"،۱۹۶۱،رنگ و روغن، روی بوم،۲۰۷×۲۰۳ سانتی متر،مجموعه خصوصی،نیو یورک(فرامرزی،۱۳۸۸،۶۳۹).مانیفست شعر میتراییک بر آن است تا به شکلی هویدا ،تلاش نماید با حضور اَبر سوشیال مدیا هایی که تمامی جنبه ها و زیبایی شناختی هنر و زندگی انسان معاصر را تحت تاثیر قرار داده ،و تا حدودی با برجسته نمودن برخی از شاخه های هنری،و با منزوی نمودن شعر معاصر (سوق دادن شاعران دهه های پیشین به ساده نویسی برخلاف مولفه های هنر مدرن و پست مدرن ،که این شاعران مدعی آنند، و یا نادانسته و بی مطالعه و شتابزده ،شعری را هر از چندگاهی در فضای مجازی نشر می دهند که طراوت و تازگی ندآرد و دیگر پلتفرم ها ،سکوی پرتابی شده اند تا هنرمندان سایر رشته ها ارز اندام[عرض اندام]نمایند و جز چند مدعی شعر، این کاروان عظیم را با خستگی و فرسودگی ، پیش رانند. شعر میتراییک ایران با آموزه هایی جدید و پویا در عرصه های جدید هنری ،برآن است تا با ارائه مانیفست شعر و مرام نامه اش،که مروری است از نیما و تصحیح اشعار موج نو(هوشنگ ⁹ایرانی) تا شعر دیگر و شعر حجم و شعر شعر ناب و جدال شعر برای شعر و هنر برای مردم و جامعه خاتمه داده و با فرم و ساختاری توامان محتوای نوی را برای خوانندگان شعر مدرن ارایه دهد.مانیفست شعر میتراییک ایران(جمهوری جهانی شعر و هنر) ۱. تصویر و تخیل های مدرن:۲. همراهی فرم و ساختار و ارایه ی محتوایی خواننده پسند،رفورماسیون های شعری:۳.ابهام یا ابهاماتی علمی که ایجاد ابعاد و گستره های معنایی می نماید:۴. به چالش کشاندن اَبر روایت هایی چون: کانتی، هگلی، مارکسیسم و کاپیتالیسم و نویدهای شان... :۵. عرفانی کاملن لائیک نه در گفتار بلکه در نوشتار.۶. توسع زبان شناسی و زبانورزی و نیز با, ...ادامه مطلب
جغد جنگ ،ملک الشعرا بهار ،صفحه ۱۲۵فغان ز جغد جنگ و مُرغوای او...معنی بیت ۱. اندوه و افسوس از که چون جغدی مینماید بر خرابهها و فال بدی که در طالع ما افتاده است./ کاش تا ابد بریده شود گلوی جنگ و شومی چون جغدش.مُرغوا: فال بد بیت ۲. بریده باد نای او...معنی: امید که نای و گلوی جغد جنگ تا انتهای جهان / و پر و بال و پای او همواره شکسته و از هم بریده گردد(نفرین شاعر بر جنگ).بیت ۳. ز من بریده یار آشنای من...معنی۳. جنگ سبب شد تا آشنایان و خانوادهام را از دست بدهم و دوست صمیمیام را از دست بدهم/ پروردگارا! خانواده و یار صمیمی جنگ را از آن بگیر و نابود کن تا معنای دوری را بفهمد!بیت ۴. چه باشد از بلای جنگ صعبتر...معنی۴. چه چیزی میتواند از رنج و سختی جنگ دشوارتر باشد/ زیرا که هیچکس امن و امنیت نمییابد از این درد و رنج جنگ.صعب تر: دشوار تر.بیت۵. شراب او ز خون مرد رنجبر...معنی ۵. شراب جنگ از خون مردان زحمتکش است/ و غذای جنگ از استخوان کارگران پرتلاش تهیه میگردد.(در جنگ مردم زحمتکش آسیب می بینند!).بیت ۶. هم میزند صلای مرگ و نیست کس...معنی۶. مرگ همواره فریاد می زند تا میهمانان را برای تباهی و نیستی جمع کند(مرگ آواز می دهد تامیهمان های نیستی و تباهی،جمع شوند)./که جان برد(چه کسی می تواند از جنگ جان سالم بدر برد؟) چه کسی میتواند جان سالم به در ببرد از آسیبهایی که مرگ با آواز نیستی میهمانان را به نابودی فرا میخواند. بیت ۷. همی دهد ندای خوف و میرسد...معنی۷.همیشه فریاد و صدای ترسناک سر می دهد و این صدا می رسد/ این صدای ترسناک و مهیب هر دلی را میلرزاند.بیت۸. همی تنت شدی پای در جهان...دیوپای : عنکبوت.کارتونک.معنی۸. مانند عنکبوت در جهان خانهاش را میسازد(در اصل انسان ها را در دام خانه , ...ادامه مطلب
پس از موج نو و ماجرای اینکه" اگر ابهامات شعری را خواننده دریافت نکرد مهم نیست" با اسیب شناسی هایی که نوری اعلا و الهی و دیگر موج نوی ها انجام دادند به اینجا رسیدنددکهذموج نو باید به گونه ای دیگر ارائه کردد و ابهامات با تلاش و سعی ذهنی خواننده ،در شعر دیگر لحاظ گردد. دشوارگویان موج نو در شعر دیگر پوست اندازی نمودند و اتفاقن بی هبچ یا منصفانه با کمترین دگردیسی هایی در شعرهایشان!شجاعی- ناجی- اردبیلی و الهی در ابهام گنگ آنچنان فرو رفتند که خود نیز در تاویل ترکیبات هم نمی توانستند جواب علمی و آکادمیکی لحاظ نمایند و با عنوان اینکه "همین است که ما می گوییم و مخاطب باید برود..." جز حلقه ی مریدان ،باقی مخاطبان را از خود دور ساختند! سوای ابهام ، آشنایی زدایی و غریبه گردانی- حس آمیزی- فرم کرایی که از مولفه های مهم شان بود را در اشعارشان یا لحاظ نمی کردند یا به دلیل شعاری بودن در سطحی محدود از آن استفاده کردند. تنها هوشنگ چالنگی است که در میان این دیگری ها ،هم فرم و ساختار - هم آشنایی زدایی و غریبه گردانی، که از عناصر ذاتی سبک شناسی صورتگرایی ست واستفاده از حروف اضافه- حس آمیزی - ابهامات علمی و چندلایه، موفق عمل می کند؛ در واقع دیگری ها مدیون زبان شعری چالنگی هستند و علی زغم گریزش از اشتهار ،توانست با سرودن هایی فوی در پیشبرد این شیوه از سرودن نقش بسزایی انجام دهد.اگرچه به لحاظ سبک شناسی تاریخی- دوره ای- فردی ،این ایراد بر سبک شناسی صورتگرایی شاعران موج نو تا حجم وارد است که شما از موج نو تا شعر حجم آنهم به فاصله ی ۱۰تا نهایت ۱۵ سال بی هیچ پیشینه و تمهیداتی (سوای شعر چریکی) شما با جریان یا حریاناتی روبرو نمی شوید که ذائقه ی سبکی این شاعران را جز در عنوان های تازه و نامگذاری سبکی،با تغییر, ...ادامه مطلب
"هورقلیا"چهار آخشیج را به هم می آمیزمبه شیوه ی "شعر بانوی" کمیژه مویم!و از دهلیزهای مجازیخودم را به سیب گونههاتبه آهوان چشم هاتبه گردنه های حیرانت می رسانمو پر میگیرم تا فرغانهتا بازهای شکاری مغولستان!و با حکمت تپش قلب سمورانفرو میروم در شکاف درختی از ارژنگو چون فاختهای اندوهگین از بام خانه مانیبرادران صلبی ام را از "سین کیانگ" فرا میخوانم:هی گئو...گئو...گئو...که چرا دیگر از بنادر مدیترانهآوازهای مادی به گوش مان نمیرسد؟!-دنیا پیر بی دندانی ستکه از همسرایی شرمش می آید-میخواهم تنهایی ام را با خداو طوایف تُرکم تقسیم سازم!بر شانه ی ابری بنشینم وبر کنگرههای کسریدلتنگیم را سخت ببارمکافیست این همه تمثیلات غار افلاتونی وعالم سایه ی زرتشت!چه کسی بود که تنهایی را دوست داشت؟!بیاید آنقدر نثارش خواهم کردتا ازل پیش چشمانش "شوش" شود؟!میخواهم با شروههای بوشهری وسُرو های مادران ایلمجانم را بر یال اسبان ببافم وآرام بگیرمدر جوشش هورقلیامن خدا که نه!اما خودِ خودِ دانای کل این متن ام!.............................................گئو : برادر بزرگ .برادر در بختیاریجمعه : ۱۷.آذرماه.۱۴۰۲ بخوانید, ...ادامه مطلب
"تسلیم"تسلیمقرار است مردگان با ماصبحانه بخورندمگر از عمر ما چقدر مانده استکه باید تسلیم شویمتسلیم بیماریتسلیم چهار فصلتسلیم کسانی که ادعای شرف و فداکاریدارندتسلیم این کتاب های فلسفی که شور زندگی راآتش می زنندو از خاکسترش مردمان کاخهای خیالی می سازندتسلیم آوازخوانی که شصت سالیک آواز تکراری را صبح ،عصر ،شبمی خواندتسلیم این زنان ابله و چاق و ثروتمند که ادعادارند برای نجات هنر و هنرمند به دنیا آمده انددر جلوی آسانسور می ایستممردگان با ظرفهای مربا و فنجان هایچای و کمی نمک و شکر و تکه ای ناناز آسانسور بیرون می آیند.. احمدی، احمدرضا .۱۳۹۳ .مجموعه شعر میوهها طعم تکراری دارند، چاپ دوم،تهران: نشر ثاث.سکوتنه طوفانی ستکه ویران کندنه نسیمیکه نوازش کند هرچه هست سکوت است و حرمان و تنهایی.کلماتکلمات همچون ماعمر محدودی دارندکلمات چون ماطاقت سرما و گرما یفراوان را ندارندگاهی آن قدر ناتوان میشوند که فریاد میزنندما را دریابید باید کلمات راچون کودکاندوست داشت.. احمدی، احمدرضا. ۱۴۰۰ .آبشارهایی که بر خوابم فرو ریختند ،تهران: نشر چشمه. بخوانید, ...ادامه مطلب
جنگلی ها۱قلب بزرگ ما،پرنده خیسی ستبنشسته بر درخت کنار خیاباندر زیر هر درخت صدها هزار برهنه ی بیداد - از تبر جنگلای کاش قلب ما ،خفت بیهراسبر گیسوان درهم نمناکای کاش تمام خیابان شهرجنگل بود.۲جنگلگسترده در مه و بارانای رفیق سبز بر جادههای برگ پوش وسعت بر جادههای پر از پیچ و تاب تو هر روز مردی به انتظار نشستهمردی به قامت یک سروبا چشمهای میشی روشنمردی که از زمان تولد عاشقانه میخواند:ترانه ی سیال سبز جنگل رابرای مردم شهرمردی که زاده ی تجمع توستو هیمههای بی دریغ تو هوا او رافصلهای سرد ادامهخورشید بوده است.۳ای شیر خفتهای خالکوبی بر سینه ی شهیدبر ساعد بلند راه مجاهد-کاینک متروک مانده شگفتمنویس منویس با راش های جوان-"این یز بگذرد..."۴ای سبز به اندیشههای روز جنگل بیداردر سایه روشن نمناک توکه بوی عطر رفاقت می پراکندگلگون شده استچه قلبهای تهورکه سبزترین جنگل بودشکسته ستچه دستهاکه فشفشه میساختدر سکوت شبهایت۵ای پناهگاه خروسان تماشاگرجنگل گسترده بر شمالآن رعب نعرههادر فضای درهم انبوهتآیا تناورترین درخت نیست؟وحشیترین کلام تواینک حرکت برگ ست بر شاخههای جوان۶بر شانههای بلندتکه رفاقت انبوه شاخهها ستبر جای استوارخاکستری از هر حریقکه جاریستدر قلب مشتعل مامگذار باد پریشان کندمگذار باد به یغما برداز شانههای تو خاکستری که از عصاره ی خون ست۷جنگلای کتاب شعر درختیبا آن حروف سبز مخملیت بنویسبر چشمهای ابر برفراز،-مزارع متروک:بارانباران• گلسرخی، خ(۱۳۵۷،دوشنبه ۲۵ دی).مجله فردوسی(شماره ی ۱۱ دوره ی جدید)،ص۲۵. بخوانید, ...ادامه مطلب
در دهه ۴۰ شعر حجم با آموزه ها و مولفه های مدرن در شعر نو ظهور کرد. یکی از کتاب های جدی که به شعر حجم می پردازد، کتاب از سکوی سرخ یدالله رویایی است. رویایی خود بنیانگذار شعر حجم بود و با تئوری پردازی در کتاب" از سکوی سرخ "که به مسائل شعر می پرداخت به خوبی توانست نظریه های شعر حجم را در این کتاب مدون سازد. اِشکال شاعران حجم با این نظریه ها در این بود که شعرشان با مولفه هایی که یدالله رویایی برای شعر حجم بر شمرده بود همخوانی نداشت. شعر حجم شعری فرم گرا بود .رویایی در مورد حجم چنین می گوید:" حجم گرایی پریدن از سه بعد است"(رویایی،۱۳۵۷: ۵۵). رویایی در همین گفتگو می گوید اگر تعریف آکادمیک ای از شعر حجم بخواهید در یکی دو جمله و در این گفتوگو میسر نیست. رویایی و منتقدین بعدِ از او متاسفانه تا اکنون تعریف جامع ای از شعر حجم ارائه نداده اند.حجم در معنای volom که در صدا و صوت اتفاق می افتد یا فرم که در شکل و صورت؟!رویایی بعنوان تئوریسین این جریان نتوانست است جز توصیفات و ترکیباتی لطیف ،تعریف جامع و مانعی از حجم یا فرم ارائه دهد. به طور کلی می گوید:" هر شعر خوبی می تواند شعر حجم باشد". وی در مورد شعر معاصر در همین اثر می گوید:" مهمترین قسمت شعر معاصر شعری است که امروز پا گرفته است و نشان ظاهریاش بی وزنی است، احمدرضا احمدی، بیژن الهی، عدهای دیگر در این دسته اند. در شعر اینها جوهر شعری به شدت به چشم میخورد و اگر بخواهیم دینامیسم تصویرسازی را پیدا کنیم باید در شعر اینها جستجو کنیم یعنی تصویری که مرده نیست تصویری که صحبت از استعاره و تشبیه سازی معمول در ادبیات کلاسیک نمی کند"رویایی در همین کتاب گفتگوتعریف خودراجع به حجم را چنین می دهد:" پیش از همه بگویم که حجم گرایی یک مکتب نیست یک کشف اس, ...ادامه مطلب
مدار صفر نوشتار : از موج نو تا موج ناب نارساییهای شعر موج نو و شعر حج و شعر دیگر تقریباً در دو دهه بعد یعنی دهه ۶۰ با کارگاه شعر و تجربه ( اسماعیل نوری علا، از افراد مهم سازمان دهنده ی شعر موج نو) و کار بر روی شعرکهای شاعران اولیه ناب،مدیریت و تصحیح آن و رهنمودهایش ،در فردوسی و تماشا ، و تشخیص به جای منوچهر آتشی از این شاعران ،نیز از طریق شعرهای های چالنگی ،رصد شعر شاعران موج و نو تا شعر دیگر،نابی ها را برآن داشت تا شعر موج نو و شعر حجم را با دانش های بدست آمده و نقاط ضعف حرکت های پیشین را در اشعار خود تصحیح نمایند! نابی ها هم نارسایی ها و ابهامات مخاطب گریز موج نوی و نیز ضعف تالیف ها ی فرم یا فرم های شاعران فرمالیست دهه ی ۴۰ رارا تصحیح نمودند! و این فرایند و برآیند با مثلث : آتشی- چالنگی- مقیمی ،ممکن شد!همانطور که در بالا اشاره نمودم نقش اسماعیل نوری علا در ساماندهی و مدیریت شاعران ناب به سمت و سوی عرفان لائیک و فرم در شعر،نیز مهم بوده است! و البته استعداد شاعران و تیز بینی شان به شعر و رخدادهای هنری. آریا آریاپور با آتشی درارتباط بود و مرتب اشعار بچه های ناب را دراختیار او قرار می نهاد! سیروس در تئور پردازی بسیار چالاک بود! هرمز و سید و یار هم در سرایش و پیش راندن جریان ،چه تلاش ها که از خود نشان ندادند و تنور نشریات محلی را بعدها هرمز و یار و سیروس گرم نگه داشتند و سید هم با چاپ کتاب های متعدد،در تتبیت و معرفی هرچه بیشتر "موج ناب" نقشی اساسی داشتند!... بخوانید, ...ادامه مطلب
بحث درباره "تصویر"، راه را بر بحث دیگری به نام «ابهام» می گشایدکه از مهم ترین مباحث شعری است. اگرچه در مورد ماهیت ابهام در شعر مطالب بسیاری نوشته شده است و به خصوص مثلاً در مطالب محمد حقوقی تلاش به عمل آمده تا مبحث ابهام بسیار کلی تر از مبحث تصویر نشان داده شده و ابهام ناشی از تصویر سازی یکی از انواع ابهام نام گیرد اما به اعتقاد راسخ من و بر اساس مفهومی که تاکنون از تصویر و انواع آن به دست دادم ابهام اصیل و واقعی ی شعری صرفاً ناشی از تصویر سازی .است من در صفحات آینده وقتی به طرح دیدهای تازه ای درباره تصویر رسیدم بیش از اینها در این باره سخن خواهم گفت اما تا رسیدن یا برای رسیدن به آن منزل ناچارم به سیر تاریخی ی بحث برگردم. در مقالات منتشر شده در کارگاه «شعر من می کوشیدم تا نشان دهم که چگونه با کوچک ترین دستکاری در فرمول تشبیه کامل»، چیزیاز معنا کسر شده و به همان نسبت ابهامی محسوس در شعر راه می یابد این ابهام جا باز می کند تا مخاطب شعر نیز در کار روشن کردن معنای،شعر و دریافت تجربه ،شاعر، شراکت باید .مثلاً اگر به تفاوت دو جمله «علی در شجاعت چون شیر است و علی چون شیر است دقیق شویم میبینیم که در نخستین جمله ابهامی در کار نیست علی به شیر تشبیه شده و علت تشبیه هم ذکر گردیده است. اما در جمله دوم همان تشبیه صورت گرفته است بی آنکه علت آن معلوم باشد. حال این خواننده است که باید حدس بزند چرا علی به شیر تشبیه شده است. نوع شناخت و تلقی ی هر خواننده به جمله مزبور معنای جدیدی می دهد اگر در نظر خواننده شیر حیوان درنده ای باشد آنگاه خواننده خواهد گفت که منظور گوینده نشان دادن درندگی علی است اما شیر میتواند برای کسی نماد زیبائی برای دیگری نماد ،وقار و برای سومی نماد سلطنت باشد. بدین سان يك جمله, ...ادامه مطلب
چرا توقف کنم ، چرا ؟پرنده ها به جستجوی جانب آبی رفته اندافق عمودی استافق عمودی است و حرکت : فواره وارو در حدود بینشسیاره های نورانی می چرخندزمین در ارتفاع به تکرار می رسدو چاه های هواییبه نقب های رابطه تبدیل می شوندو روز وسعتی استکه در مُخیلهٔ تنگ کرم روزنامه نمی گنجدچرا توقف کنم ؟راه از میان مویرگهای حیات می گذردکیفیت محیط کشتی زهدان ماهسلولهای فاسد را خواهد کشتو در فضای شیمیایی بعد از طلوعتنها صداستصدا که جذب ذره های زمان خواهد شدچرا توقف کنم ؟چه می تواند باشد مردابچه می تواند باشد جز جای تخم ریزی حشرات فسادافکار سردخانه را جنازه های باد کرده رقم می زنند .نامرد ، در سیاهیفقدان مردیش را پنهان کرده استو سوسک … آهوقتی که سوسک سخن می گوید .چرا توقف کنم ؟همکاری حروف سربی بیهوده است .همکاری حروف سربیاندیشهٔ حقیر را نجات نخواهد داد .من از سُلالهٔ درختانمتنفس هوای مانده ملولم میکندپرنده ای که مرده بود به من پند داد که پرواز را به خاطر بسپارمنهایت تمامی نیروها پیوستن است ، پیوستنبه اصل روشن خورشیدو ریختن به شعور نورطبیعی استکه آسیابهای بادی می پوسندچرا توقف کنم ؟من خوشه های نارس گندم رابه زیر پستان می گیرمو شیر می دهمصدا ، صدا ، تنها صداصدای خواهش شفاف آب به جاری شدنصدای ریزش نور ستاره بر جدار مادگی خاکصدای انعقاد نطفهٔ معنیو بسط ذهن مشترک عشقصدا ، صدا ، صدا تنها صداست که می مانددر سرزمین قدکوتاهانمعیارهای سنجش همیشه بر مدار صفر سفر کرده اندچرا توقف کنم ؟من از عناصر چهار گانه اطاعت می کنمو کار تدوین نظامنامهٔ قلبمکار حکومت محلی کوران نیستمرا به زوزهٔ دراز توحشدر عضو جنسی حیوان چه کارمرا به حرکت حقیر کرم در خلأ گوشتی چه کارمرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده استتبار خونی گلها می د, ...ادامه مطلب